مشعل هدایت قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
| ||
|
على علیه السلام افزود: و جبرئیل در زمان مقررى كه فرود مى آمد بر پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم وارد شد، ما فرود آمدن او را احساس كردیم ، پس هر آنكه در خانه بود از خانه خارج گردید، بجز من ، در این هنگام جبرئیل عرضه داشت : اى محمد صلى الله علیه و آله و سلم خداوند به تو سلام مى رساند، و از تو سؤ ال مى كند، در حالى كه او به تو آگاه تر است ؟ پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: من از دنیا مى روم ؛ جبرئیل گفت : اى محمد صلى الله علیه و آله و سلم بشارت باد، زیرا خداوند اراده نمود در عوض آنچه مى بینى ، كرامتى را كه براى تو مهیا نموده است ابلاغ كند. جبرییل عرضه داشت : من رسول خدا هستم ، پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: تو از كدام رسولان خداوند مى باشى ؟ عرض كرد من فرشته مرگ هستم ، خداوند مرا نزد تو فرستاده ، و تو را بین لقاى پروردگار، و بازگشت به دنیا مخیر ساخته است پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: فرصت بده برادرم جبرئیل بیاید، تا با او مشورت نمایم پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: فرشته مرگ از من اجازه ورود خواست من به او اجازه دادم ، و او بر من وارد گردید، من از او خواستم تا آمدن تو اقدامى نكند، جبرئیل گفت : اى محمد صلى الله علیه و آله و سلم خداوند مشتاق ملاقات تو مى باشد، و تاكنون فرشته مرگ از كسى اجازه نگرفته است و از این به بعد نیز اجازه نخواهد گرفت ، و پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به جبرئیل فرمود: همین جا باش تا عزرائیل برگردد. سپس پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به زنان اجازه داد كه وارد شوند، پس به فرزند خود گفت : دخترم فاطمه ، نزدیك من بیا، سپس خود را به روى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم انداخت ، و پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم رازى به او گفت ، و فاطمه علیهاالسلام سر خود را بلند نمود در حالى كه مى خندید، و ما از تبسم او در شگفت شدیم ، از او سؤ ال كردیم ؟ و او گفت : پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم از مرگ خود خبر داد، و فاطمه علیهاالسلام گریه كرد، و پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به او فرمود: دخترم گریه مكن ، من از خداوند درخواست نمودم ، كه تو را زودتر از همه افراد اهل بیتم به من ملحق نماید، و اكنون خبردار شدم ، خداوند دعاى مرا پذیرفته است ، و به همین جهت گریه نمودم . و نیز از امام باقر علیه السلام است : چون هنگام وفات پیامبر فرا رسید، مردى اجازه ورود خواست ، امیرالمؤ منین علیه السلام ، نزد او رفت و از او سؤ ال نمود: چه حاجتى دارى ؟ پاسخ داد: مى خواهم نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بروم ، حضرت فرمود: این امر ممكن نیست ، بگو حاجتت چیست ؟ عرضه داشت : بناچار باید نزد او روم ، على علیه السلام نزد پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم بازگشت ، و مطلب را گفت ، حضرت به او اجازه داد، و او نزد بالین رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نشست ، سپس عرضه داشت : من رسول خدا هستم ، پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: تو از كدام رسولان خداوند مى باشى ؟ عرض كرد من فرشته مرگ هستم ، خداوند مرا نزد تو فرستاده ، و تو را بین لقاى پروردگار، و بازگشت به دنیا مخیر ساخته است پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: فرصت بده برادرم جبرئیل بیاید، تا با او مشورت نمایم ، جبرئیل فرود آمد، و عرضه داشت : اى رسول گرامى ؛ آخرت براى تو بهتر و سزاوارتر است ، و پروردگارت آن قدر به تو عطا كند كه راضى شوى ، لقاى پروردگار براى تو بهتر است . آنگاه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به عزرائیل روى نموده و فرمود: لقاى پروردگار براى من بهتر است ، ماءموریت خود را به انجام رسان ، جبرئیل به فرشته مرگ گفت : شتاب مكن بگذار نزد پروردگار خود روم ، و برگردم عزرائیل پاسخ داد: دیگر دیر شده است ، نفس پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم در وضعیتى قرار گرفته است كه نمى توانم آن را بازگردانم ، در این موقع جبرئیل عرضه داشت : این آخرین فرود من به دنیا است ، زیرا نیاز من در فرود به دنیا تو بودى !. و روایت شده است : على علیه السلام خود را از زیر پوششى كه رسول اكرم به روى خود گذارده بود بیرون كشید، و فرمود: خداوند اجر و مزد شما را در مرگ رسول خدا فراوان گرداند، به او عرض شد: پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم چه سخنى با تو گفت ؟ فرمود: یك هزار باب علم به روى من گشود، كه از هر بابى هزار باب دیگر گشوده گردد، و به من دستوراتى داد كه به آن عمل خواهم نمود، انشاءالله .(1) ابن ماجة در سنن ، و ابویعلى در مسند خود روایت كند، چون بیمارى پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم شدت یافت ، و جبرئیل خبر وفاتش را داد، فاطمه مى گفت : پدر؛ چه قدر به خداى خود نزدیك شده است ، پدر؛ بهشت فردوس جایگاه اوست ، پدر؛ دعوت پروردگار خود را اجابت نمود. در (كافى ) است : زنان بنى هاشم جمع شدند، و شروع كردند، صفات پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم را بر شمردن ، فاطمه علیهاالسلام فرمود: بر شمارى فضائل را رها كنید، به دعا مواظبت داشته باشید. و پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: اى على علیه السلام هر كس دچار مصیبتى شود، مصیبت خود را، در مورد من بیاد آورد، و امیرالمؤ منین علیه السلام این اشعار را سرود:” الموت لا والدا یبقى و لا ولدا هذا السبیل الى اءن لا ترى اءحدا” مرگ نه پدر، و نه فرزندى را بر جاى نخواهد گذارد# این راه ادامه دارد تا اینكه دیگر كسى را نیابى” هذا النبى ولم یخلد لامته لو خلد الله خلقا قبله خلدا” این پیامبر است و براى امت خود جاودان نماند # اگر خداوند آفریده اى پیش از او جاودان مى كرد، او را جاودان مى نمود” للموت فیها سهام غیر خاطئة من فاته الیوم سهم لم یفته غدا “ مرگ تیرهائى دارد كه خطا نمى رود # اگر امروز تیرى به او اصابت نكرد، فردا به او اصابت مى كند و زهرا علیهاالسلام فرمود:” اذا مات قرم قل ذكره و ذكر ابى مذمات و الله ازید “ هرگاه بزرگ قومى از دنیا رود یادش اندك شود # و یا پدرم ، از هنگام مرگ بخدا افزون مى شود” تذكرت لماذا فرق الموت بیننا فعزیت نفسى بالنبى محمد “ به یاد آوردم پراكندگى را كه مرگ در میان ما وجود آورد# نفس خود را به مرگ پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم تسلیت گفتم” فقلت لها ان الممات سبیلنا و من لم یمت فى یومه مات غدا” با خود گفتم : مرگ راه ماست # و كسى كه امروز نمیرد فردا خواهد مرد(2)
1- كشف الغمه ، ج 1، ص 18 2- مناقب ابن شهر آشوب ، ج 1، ص 238 سیاهترین هفته تاریخ، على محدث (بندرریگى )، با اندکی تصرف
نظرات شما عزیزان: [ جمعه 22 دی 1391برچسب:ملاقات رسول خدا با رسول خدا, ] [ 8:40 ] [ اکبر احمدی ]
[
|
|
[ تمام حقوق مادی ومعنوی این وبلاگ متعلق : به اکبر احمدی می باشد ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |